ریشههای احساس ناامنی و محافظهكاری
یكی از نیازهای اساسی هر انسانی نیاز به امنیت است. این نیاز است كه به فرد كمك میكند در زندگی خود آرامش را تجربه كند. احساس ناامنی حالتی است كه در آن امنیت فرد مورد تهدید قرار میگیرد. این احساس میتواند ناشی از افكار آدمی نسبت به دنیای پیرامون باشد. فرد ناامن، احساس تنهایی و بیكسی و بیچارگی میكند. معلوم است چنین كسی اضطراب زیادی را در زندگی روزمره تجربه میكند و این اضطراب میتواند در توانایی تصمیمگیری و عزت نفس و اعتماد به نفس او اختلال ایجاد كند.
ناامنی میتواند هم در امور شخصی دیده شود و هم در زمینه عاطفی و مالی. افرادی كه احساس امنیت عاطفی دارند، از شریك عاطفی خود احساس رضایت میكنند و دل نگرانی بابت روابط عاطفی خود ندارند و نسبت به شریك زندگی خود احساس اعتماد دارند.
یكی از راهها برای ایجاد امنیت روانی محافظهكار بودن است. رعایت احتیاط به ایجاد احساس امنیت در افراد كمك میكند. اما چنانچه این محافظهكاری شدت غیرمنطقی پیدا كند باعث میشود تا فرد از لحاظ روانشناختی آسیب ببیند و از سلامت روان فاصله بگیرد.
برخی از افرادی كه بیش از حد محافظهكار هستند بر این باورند چنانچه اطرافیان آنها در مورد اموری كه در زندگی روزمره انجام میدهند، اطلاعات داشته باشند، به ضرر آنها خواهد بود و اگر كسی چیزی در مورد آنها بداند احساس ناامنی میكنند و در نتیجه به سمتی پیش میروند كه همه امور خود را پنهان كنند. این امور ممكن است حتی شامل مسائل ساده و بسیار بیارزش باشد.
این افراد حتی مایل نیستند محل خریدهای ساده آنها را نیز افراد دیگر بدانند و تصورات غیرمنطقی آنها در تمام زمینهها گسترده میشود. اگر متوجه شوند كسی آنها را دیده یا به اطلاعات ساده آنها دسترسی پیدا كرده دچار تنش و اضطراب شدید میشوند و حتی ممكن است رفتارهای پرخاشگرانه از خودشان بروز دهند. به این ترتیب روزبهروز از تعداد افرادی كه با آنها در ارتباط هستند كم میكنند و نهایتا به تنهایی میرسند.
باید توجه داشته باشیم چنانچه فردی خوشبین باشد و سبك زندگی شادمانه داشته باشد، احتمال اینكه احساس امنیت روانی او بیشتر باشد، بسیار بالاست. بنابراین لازم است تا برای ایجاد احساس امنیت، ابتدا سبك زندگی و سبك فكری و نگرش افراد مورد بررسی قرار گیرد و سپس درمانهای شناختی در مورد آنها صورت گیرد تا از محافظهكاری بیمارگون
خارج شوند.