ویلیام گلاسر
دکتر ویلیام گلاسر: “خود ما هستیم که تمام اعمالمان را انتخاب می کنیم و دیگران نه می توانند ما را خوشبخت کنند و نه می توانند ما را بدبخت کنند
ویلیام گلاسر در سال ۱۹۲۵ میلادی در شهر کلیولند ایالت اوهایو در کشور آمریکا متولد شد و در سال ۱۹۵۳ تحصیلات خود را در دانشکده پزشکی به پایان رسانید.
واقعیت درمانی که امروزه تو سط درمانگران در سراسر دنیا مورد استفاده قرار میگیرد بر این فرض استوار است که ما در برابر رفتاری که انتخاب میکنیم، مسئولیم و به دلیل این که تمامی مشکلات ما در زمان حال وجود دارند، واقعیت درمانی زمان بسیار اندکی را به گذشته اختصاص میدهد. گلاسر معتقد است که تنها چیزی که ما قادریم آن را کنترل کنیم رفتار کنونی ماست. ممکن است که گذشته در آنچه هم اکنون هستیم تاثیرگذار بوده باشد اما ما قربانی گذشته نیستیم مگر این که خود اینگونه انتخاب کنیم.
واقعیت درمانی بر حل مشکلات و کنار آمدن با واقعیات جامعه از طریق انتخابهای موثر متمرکز بوده و درمانگران این مکتب توجه زیادی به تغییرات رفتاری مراجعین برای برآوردن نیازهای آنها دارند. انسانها میتوانند از طریق به تجربه درآوردن نیازها و خواستههایشان کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشند.
رویکرد گلاسر بر این فرض استوار است که انسانها برای بدست گرفتن کنترل زندگی خود و برآوردن نیازهایشان تلاش میکنند واقعیت درمانی نیز مانند رفتار درمانی، REBT و رویکردهایی که با تجزیه و تحلیل همراهند، رویکردی فعال، مستقیم و آموزشی میباشد که البته در آن بر گذشته، احساسات، پدیده انتقال، بینش و یا انگیزههای ناخودآگاه تاکید نمیشود.
از دهه ۱۹۶۰ میلادی تا اواخر ۱۹۷۰ رویکرد گلاسر در کار کردن با گروههای متنوعی مانند موسسات اصلاح و تربیت، کلینیکهای خصوصی، مدارس، زوج درمانی، خانواده درمانی و گروه درمانی به تعدادی از مفاهیم اصلی واقعیت درمانی دست یافته بود. در اوایل سال ۱۹۸۰ گلاسر نظریه کنترل را به عنوان توضیح دهنده رفتارها و شالوده عملی واقعیت درمانی به کار گرفت.
در مارس ۱۹۹۶ او نام نظریه کنترل را به تئوری انتخاب تغییر داد. که موضوع کتاب گلاسر با نام تئوری انتخاب ( ۱۹۹۸ ): روانشناسی جدید در مورد اختیارات شخصی میباشد. گلاسر در این کتاب این گونه بیان کرده است که “واقعیت درمانی بر تئوری انتخاب بنا شده و بر بهبود روابط بین فردی، نادیده گرفتن گذشته و اهمیت رابطه بین مشاور و مراجع تاکید دارد”.
مفاهیم اساسی ویلیام گلاسر
نیازهای اساسی انسان، رفتار کلی ( مولفه ها: عمل، تفکر، احساس، فیزیولوژی ) ، هویت ( توفیق و شکست ) ، اصول واقعیت درمانی ( ارتباط و درگیری عاطفی، تمرکز روی رفتار فعلی، تاکید بر زمان حال، ارزشیابی رفتار، برنامه ریزی مسئولانه (طرح ریزی ) ، تعهد، نپذیرفتن عذر و بهانه و اجتناب از تنبیه، پافشاری و تسلیم نشدن ) .
ماهیت تئوری انتخاب
تئوری انتخاب به ما میآموزد که تنها کسی که میتوانیم رفتارش را کنترل کنیم خودمان هستیم و تنها روشی که به وسیله آن میتوانیم وقایع محیطی را تحت کنترل درآوریم، انتخاب رفتار و اعمالمان میباشد. آنچه که احساس میکنیم تحت کنترل دیگران و یا وقایع محیطی نمیباشد. ما قربانی دیگران و یا گذشته نیستیم مگر این که خود اینگونه انتخاب کنیم. یک اصل مهم در تئوری انتخاب این است که ممکن است گذشته در مشکل کنونی ما نقش داشته باشد، ولی گذشته هیچ گاه مشکل اصلی ما نیست. صرف نظر از آنچه در گذشته اتفاق افتاده آنچه که ما اکنون به آن نیاز داریم عملکرد موثر و برنامه ریزی در زمان حال میباشد و وظیفه ما انجام آن چیزی است که برای بهبود روابط بین فردی کنونی ما مورد نیاز میباشد.
گلاسر ( ۱۹۹۸ ) میگوید: اگر ما تجربه ناخوشایندی ( مثل مورد سوء استفاده قرار گرفتن در کودکی ) داشته باشیم، صرف نظر از این که مقصر کیست، باید بدانیم که گذشته قابل تغییر نیست و آنچه که ما قادر به کنترل آن هستیم، رفتار کنونی ماست.
رفتاری که با دیگران داشته ایم و بالعکس آن را نمیتوان تغییر داد یا از بین برد. اما اکنون میتوانیم با افرادی که به آنها نیاز داریم رابطه مطلوبی برقرار کنیم. در واقعیت درمانی به مراجع گفته میشود “گذشتهها گذشته است و تغییر نخواهد کرد. هرچه زمان بیشتری به گذشته اختصاص دهیم، از مشکل اصلی یعنی ایجاد یک رابطه رضایت بخش در زمان حال غافل خواهیم شد “. در گروه واقعیت درمانی رهبر به اعضا کمک میکند تا رفتارشان را مورد ارزیابی قرار دهند و ببینند که آیا این رفتار برای آنها کاربردی و مفید میباشد یا خیر. رهبر همچنین به اعضا کمک میکند تا خود را همانطور که هستند بپذیرند و برای انجام رفتارهای بهتر برنامهای واقع بینانه تنظیم کنند و به سایر اعضای گروه نیز در این زمینه کمک نمایند.
رهبر گروه از سئوالهای ماهرانهای استفاده میکند تا اعضا را به سوی تعیین خواستههایشان سوق دهد. گلاسر ( ۱۹۹۲ ) میگوید: “اگر رهبر گروه مهارت کافی برای مواجه ساختن اعضا با رفتارهای کلی و خواستههایشان را نداشته باشد، درمان موثر واقع نخواهد شد“.
رهبر از سئوالهای اساسی زیر برای هدایت اعضا استفاده میکند:
آیا آنچه که اکنون انجام میدهید دو جزء عمل و تفکر از رفتار کلی شما را به هدفتان خواهد رساند؟
آیا قصد دارید که تغییر کنید؟
دوست دارید در زندگیتان چه تغییراتی بیشتر ایجاد شود؟
دوست دارید در زندگی به چه چیزهایی دست یابید، که تا کنون به آن نرسیده اید؟
رفتارهای فعلیتان شما را از مردم اطرافتان دور کرده یا به آنها نزدیک هستید؟
اگر تغییر کنید، چگونه احساس بهتری خواهید داشت؟
اگر تغییر کنید، زندگیتان چه تغییری خواهد کرد؟ ( به چه چیزهایی خواهید رسید؟ )
هم اکنون چه کارهایی را میتوانید برای تغییر کردن انجام دهید؟
پس از آگاهی از این واقعیت که آنچه انجام میدهند، فکر میکنند یا احساس میکنند برای آنها اتفاق نیافتاده بلکه آن را انتخاب کرده اند، اعضا قادر خواهند بود انتخابهای بهتری داشته باشند و برای تغییر تشویق خواهند شد.
هدف واقعیت درمانی پرورش قبول مسئولیت در فرد و ایجاد هویتی موفق است و فرایند درمان در واقع همان اصولی است که گلاسر به کار می گیرد. واقعیت درمانی یک روش فرایندی است و نباید آن را به صورت فرمول بندی مثل کتاب آشپزی مورد استفاده قرار داد.