از افسرده خویی چه می دانید؟
افسرده خویی نوعی سرماخوردگی روانی به حساب میآید و جزو اختلالاتی است که در سراسر دنیا شیوع بالایی دارد. افسردگی دو ویژگی اختصاصی دارد که عبارت است از خلق ناشاد غم، اندوه، ناراحتی یا نگرانی و نبود علاقه و لذت که تقریبا در بیشتر فعالیتهای عادی و سرگرمیهای فرد در بیشتر مواقع روز به چشم میخورد. افسردگی از حالت خفیف شروع میشود و تا شدید ادامه مییابد و باعث میشود فرد در انجام امور خود ناتوان بماند.
در انواع افسردگی نوعی وجود دارد که به آن دیستایمی یا افسرده خویی گفته میشود و علائم آن شبیه افسردگی است، با این تفاوت که دیستایمی مزمن است و نشانههای آن حداقل به مدت دو سال طول میکشد. این اختلال شروع بیسروصدایی دارد و اغلب در افرادی بروز میکند که سابقه فشارهای روانی طولانیمدت یا فقدانهای ناگهانی داشتهاند و با ناکامیهای ناگهانی روبهرو شدهاند.
این اختلال ممکن است بهصورت همزمان با دیگر اختلالات روانشناختی بروز کند. این اختلال عمدتا بین ۲۰ تا ۳۵ سالگی آغاز و در هر دو جنس دیده میشود و زمینههای وراثتی در آن نقش پررنگتری دارد. گاهی ممکن است این اختلال به صورت نشانههای خفیف در دوران نوجوانی آغاز شود و رفته رفته با افزایش سن، شدت یابد و فرد مبتلا بیشتر روزها را احساس ناامیدی، ضعف و عدم کفایت داشته باشد و رغبت و انرژی کافی برای انجام امور روزمره و فعالیتهای لذتبخش نداشته باشد.
علائم این اختلال عبارتند از:
مشکلات خواب ـ ضعف مزمن ـ بیاشتهایی یا پرخوری ـ خستگی و کمبود انرژی ـ عزتنفس پایین ـ احساس بیکفایتی ـ تحریکپذیری ـ فقدان یا کاهش تمرکز ـ اشکال در تصمیمگیری ـ احساس ناامیدی و غم
افسرده خویی دو نوع دارد:
زود آغاز، پیش از ۲۱ سالگی و دیر آغاز، پس از ۲۱ سالگی بروز مییابد.
برای درمان لازم است مشخص شود اختلال زودآغاز است یا دیرآغاز و بر اساس مدت زمانی که فرد درگیر این بیماری است درمانها انتخاب میشود. درمان دیستایمی به صورت ترکیبی است و از دارودرمانی و درمانهای روانشناختی با هم استفاده میشود.
در حوزه روانشناختی از رفتاردرمانی و شناخت درمانی و آموزش شیوههای آرامسازی استفاده میشود. در گام اول لازم است انگیزه فرد برای درمان افزایش یابد و تکلیفهایی به او داده شود که به ترتیب از ساده به دشوار تنظیم شده و به فرد کمک میشود به جای مرور زمان از دست رفته، بر آینده و بهبود تمرکز کند.
درمان این اختلال مداوم است و لازم است از شیوههای الگوهای تقویتی استفاده شود و خانواده و اطرافیان فرد نیز آموزش ببینند که تغییرات فرد را تقویت و او را تشویق به ادامه درمان کنند. به این صورت که هر قدمی که بیمار در جهت بهبود خود بر میدارد مورد توجه قرار گیرد و اطرافیان از سرزنش فرد خودداری و بیمار را از نظر روانی حمایت کنند.